همین حالا! با ۱۲ راز، بار عاطفی رابطهتو متعادل کن!
آیا تا به حال در رابطه ای بوده اید که احساس کنید مسئول خوشحالی و آرامش شریک عاطفی خود هستید؟ احساس می کنید اگر او ناراحت باشد، این تقصیر شماست و باید کاری کنید تا حالش بهتر شود؟ این احساس رایج تر از آن چیزی است که فکر می کنید و میتواند نشانه ای از پویایی ناسالم در رابطه باشد. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا این اتفاق می افتد. گاهی ریشه در کودکی و تجربیات گذشته دارد و گاهی ناشی از ناامنی ها و ترس های فردی است. در ادامه به 15 نکته مهم در این زمینه اشاره می کنیم:
- ✔️
ترس از طرد شدن:
فرد می ترسد که اگر نیازهای عاطفی طرف مقابل را برآورده نکند، طرد شود و رابطه به پایان برسد. - ✔️
نیاز به تایید و اعتبار:
برطرف کردن نیازهای دیگران به فرد احساس ارزشمندی و تایید می دهد. - ✔️
الگوهای رفتاری آموخته شده در کودکی:
فرد در خانواده ای بزرگ شده که نقش مراقبت کننده و حلال مشکلات را داشته است. - ✔️
احساس گناه:
فرد احساس می کند که مسئول ناراحتی یا بدبختی طرف مقابل است، حتی اگر اینطور نباشد. - ✔️
ناامنی عاطفی:
فرد به اندازه کافی احساس امنیت و ارزشمندی نمی کند و برای اثبات خود تلاش می کند. - ✔️
عدم اعتماد به نفس طرف مقابل:
فرد تصور می کند که شریکش بدون کمک او قادر به مدیریت احساسات خود نیست. - ✔️
تمایل به کنترل:
برطرف کردن نیازهای دیگران میتواند راهی برای کنترل رابطه و جلوگیری از بروز مشکلات باشد. - ✔️
کاملا مطلوب گرایی:
فرد انتظار دارد که بتواند تمام نیازهای طرف مقابل را برآورده کند، که غیرواقعی است. - ✔️
نیاز به نجات دادن:
فرد احساس می کند که باید طرف مقابل را از ناراحتی و مشکلات نجات دهد. - ✔️
مشکل در تعیین مرزها:
فرد نمی تواند به درستی مرزهای خود را تعیین کند و اجازه می دهد نیازهای دیگران بر نیازهای خودش اولویت داشته باشد. - ✔️
ترس از تنهایی:
فرد می ترسد که اگر نیازهای طرف مقابل را برآورده نکند، تنها بماند. - ✔️
تصور اشتباه از عشق:
فرد تصور می کند که عشق به معنای فدا کردن خود و برآورده کردن تمام نیازهای طرف مقابل است. - ✔️
عدم ارتباط موثر:
فرد نمی تواند به درستی با طرف مقابل در مورد نیازها و انتظارات خود صحبت کند. - ✔️
تجربه روابط مشابه در گذشته:
فرد الگوهای رفتاری ناسالم را از روابط قبلی خود تکرار می کند. - ✔️
فرهنگ:
در برخی فرهنگ ها، زنان بیشتر تشویق می شوند که نقش مراقبت کننده را ایفا کنند.

تمرکز بر خود، تعیین مرزهای سالم و برقراری ارتباط موثر با طرف مقابل، کلید ایجاد یک رابطه سالم و متوازن است.
1. کمبود عزت نفس در یکی از طرفین
یکی از دلایل اصلی این مسئله، کمبود عزت نفس در فردی است که احساس مسئولیت بیش از حد میکند.این افراد معمولاً باور دارند که ارزش خود را از طریق خوشحال کردن و راضی نگه داشتن دیگران به دست میآورند.آنها ممکن است فکر کنند که اگر نتوانند نیازهای عاطفی پارتنر خود را برآورده کنند، دوستداشتنی نیستند و یا رابطه در خطر است.این باور میتواند ریشه در تجربیات کودکی، روابط قبلی آسیبزا، یا الگوهای خانوادگی داشته باشد.فرد با عزت نفس پایین، وابستگی عاطفی شدیدی به تایید و محبت دیگران پیدا میکند.
به همین دلیل، تمام تلاش خود را میکند تا این تایید و محبت را به دست آورد، حتی اگر به قیمت نادیده گرفتن نیازهای خود تمام شود.
این چرخه با هر بار برآورده کردن نیازهای عاطفی پارتنر، تقویت میشود و فرد بیشتر در نقش “نجاتدهنده” فرو میرود.نتیجه این فرآیند، خستگی عاطفی و احساس نارضایتی در دراز مدت است.
2. ترس از رها شدن و طرد شدن
ترس از رها شدن (Abandonment Issues) یکی دیگر از عوامل کلیدی است که باعث میشود فرد در رابطه، نقش مراقب و برآوردهکننده نیازهای عاطفی پارتنر را ایفا کند.این ترس معمولاً ریشه در تجربیات اولیه زندگی دارد، مانند از دست دادن والدین، جدایی والدین، یا بیتوجهی عاطفی در دوران کودکی.فردی که از رها شدن میترسد، به شدت تلاش میکند تا پارتنر خود را راضی نگه دارد و از هرگونه ناراحتی یا دلسردی او جلوگیری کند.او ممکن است هرگز “نه” نگوید و همیشه در دسترس پارتنر خود باشد، حتی اگر این به قیمت از دست دادن وقت، انرژی، و نیازهای شخصی خودش تمام شود.
این رفتارها در واقع مکانیسم دفاعی برای جلوگیری از رها شدن هستند، اما میتوانند منجر به فرسودگی و نارضایتی در رابطه شوند.
ترس از طرد شدن نیز نقشی مشابه دارد.فرد میترسد که اگر نتواند نیازهای پارتنر خود را برآورده کند، او را دوست نخواهد داشت و رابطه به پایان میرسد.پس، به طور مداوم در تلاش است تا خود را لایق و ارزشمند نشان دهد.
3. الگوی رفتاری آموخته شده در کودکی
بسیاری از رفتارهای ما در بزرگسالی، ریشه در الگوهای رفتاری آموخته شده در کودکی دارند.اگر فرد در خانوادهای بزرگ شده باشد که یکی از والدین به طور مداوم نیازهای عاطفی دیگری را برآورده میکرده، این الگو را به عنوان “عشق و تعهد” درونی میکند.او ممکن است ناخودآگاه این الگو را در روابط خود تکرار کند و احساس کند که این وظیفه اوست که از پارتنر خود مراقبت کند و نیازهای او را برآورده سازد.در ضمن، کودکانی که در خانوادههای ناکارآمد بزرگ میشوند، ممکن است نقش “والد” را برای والدین خود ایفا کنند.
آنها یاد میگیرند که نیازهای خود را نادیده بگیرند و به جای آن، نیازهای عاطفی والدین خود را برآورده کنند.
این افراد در بزرگسالی نیز این الگو را ادامه میدهند و به دنبال روابطی میگردند که در آن بتوانند نقش مراقب و نجاتدهنده را ایفا کنند.این الگوها میتوانند بسیار قوی باشند و تغییر آنها نیازمند آگاهی و تلاش آگاهانه است.
4. تمایل به کنترل رابطه
شاید به نظر متناقض بیاید، اما تمایل به کنترل رابطه نیز میتواند یکی از دلایل این رفتار باشد.فردی که سعی میکند تمام نیازهای عاطفی پارتنر خود را برآورده کند، ممکن است در واقع در تلاش باشد تا بر رابطه کنترل داشته باشد.او ممکن است باور داشته باشد که با برآورده کردن نیازهای پارتنر، او را وابسته به خود میکند و از رفتن او جلوگیری میکند.این نوع کنترل، معمولاً ناخودآگاه است و فرد ممکن است فکر کند که صرفاً در حال مراقبت از پارتنر خود است.اما در واقع، او در حال ایجاد یک رابطه نامتعادل است که در آن قدرت در دست او قرار دارد.
این نوع رابطه میتواند بسیار آسیبزا باشد، زیرا به پارتنر اجازه نمیدهد که به طور مستقل رشد کند و نیازهای خود را برآورده سازد.
کنترلگری میتواند به شکلهای مختلفی ظاهر شود، از جمله تلاش برای مدیریت احساسات پارتنر، تصمیمگیری به جای او، و یا سرزنش خود برای ناراحتیهای او.
5. عدم وجود مرزهای سالم
مرزهای سالم در یک رابطه، به معنای شناخت و احترام به نیازها، خواستهها، و محدودیتهای خود و پارتنر است.فردی که مرزهای سالمی ندارد، ممکن است به سختی “نه” بگوید، بیش از حد در زندگی پارتنر خود دخالت کند، و یا اجازه دهد که پارتنر او را سوء استفاده کند.عدم وجود مرزهای سالم، باعث میشود که فرد نتواند نیازهای خود را در اولویت قرار دهد و به طور مداوم در تلاش باشد تا نیازهای پارتنر خود را برآورده سازد.او ممکن است احساس گناه کند اگر نتواند پارتنر خود را خوشحال کند، و یا از ترس اینکه پارتنر او را ترک کند، خواستههای خود را نادیده بگیرد.
مرزهای سالم، به فرد اجازه میدهند که به طور مستقل عمل کند و در عین حال، در یک رابطه صمیمانه و متعهد باقی بماند.
تعیین مرزها نیازمند آگاهی از نیازهای خود و توانایی برقراری ارتباط موثر با پارتنر است.این فرایند میتواند چالشبرانگیز باشد، مخصوصا اگر فرد در گذشته مرزهای سالمی نداشته باشد.
6. تلاش برای جبران گذشته
گاهی اوقات، فرد در تلاش است تا با برآورده کردن نیازهای عاطفی پارتنر خود، اشتباهات گذشته خود را جبران کند. او ممکن است در روابط قبلی خود، به پارتنر خود آسیب رسانده باشد و اکنون احساس گناه کند. پس، تمام تلاش خود را میکند تا در رابطه فعلی خود، بهترین پارتنر ممکن باشد و از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کند. این رفتار میتواند ناشی از احساس مسئولیتپذیری و تمایل به بهبود باشد، اما اگر از حد تعادل خارج شود، میتواند منجر به فرسودگی و نارضایتی شود. جبران گذشته، زمانی سالم است که با آگاهی و پذیرش اشتباهات گذشته همراه باشد و به فرد اجازه دهد که از آنها درس بگیرد. اما اگر این رفتار ناشی از احساس گناه بیش از حد باشد، میتواند منجر به رفتارهای جبرانی ناسالم و نامتعادل شود. در چنین مواردی، کمک گرفتن از یک متخصص میتواند مفید باشد.
7. باورهای نادرست درباره عشق و رابطه
باورهای نادرست درباره عشق و رابطه، میتوانند نقش مهمی در این مسئله ایفا کنند. برخی از افراد باور دارند که عشق واقعی به معنای فداکاری بیقید و شرط است و باید تمام نیازهای پارتنر خود را برآورده کنند. این باورها اغلب از فیلمها، کتابها، و یا الگوهای خانوادگی نادرست نشأت میگیرند. آنها ممکن است فکر کنند که اگر نیازهای خود را در اولویت قرار دهند، خودخواه هستند و دوستداشتنی نیستند. در ضمن، برخی از افراد باور دارند که وظیفه آنهاست که پارتنر خود را “تغییر دهند” و او را به فرد بهتری تبدیل کنند. این باورها میتوانند منجر به رفتارهای کنترلی و مداخلهگرانه شوند که به رابطه آسیب میرسانند. شناسایی و تغییر این باورهای نادرست، قدم مهمی در ایجاد یک رابطه سالم و متعادل است.
8. نیاز به تایید و قدردانی
همه ما نیاز به تایید و قدردانی داریم، اما برخی از افراد این نیاز را به طور شدیدتری احساس میکنند. این افراد ممکن است از طریق برآورده کردن نیازهای عاطفی پارتنر خود، به دنبال تایید و قدردانی باشند. آنها ممکن است فکر کنند که اگر پارتنر آنها را خوشحال کنند، بیشتر دوستداشتنی و ارزشمند خواهند بود. این نیاز به تایید، میتواند ناشی از کمبود عزت نفس و یا تجربیات گذشته باشد. فردی که در کودکی به اندازه کافی مورد تایید و قدردانی قرار نگرفته است، ممکن است در بزرگسالی به دنبال جبران این کمبود باشد. این رفتار، اگرچه در ابتدا ممکن است باعث خوشحالی پارتنر شود، اما میتواند منجر به فرسودگی و احساس نارضایتی در فرد شود. بهترین راه برای برآورده کردن نیاز به تایید، تلاش برای افزایش عزت نفس و پذیرش خود است.
9. همدلی بیش از حد (Empathy Overload)
همدلی یک ویژگی مثبت و مهم در روابط است، اما همدلی بیش از حد میتواند مشکلساز شود.
فردی که همدلی بیش از حدی دارد، ممکن است به شدت تحت تاثیر احساسات پارتنر خود قرار بگیرد و نتواند بین احساسات خود و او تمایز قائل شود. او ممکن است احساس کند که وظیفه دارد تمام درد و رنج پارتنر خود را از بین ببرد و او را خوشحال کند. این رفتار، میتواند منجر به فرسودگی عاطفی و نادیده گرفتن نیازهای شخصی شود. همدلی سالم، به معنای درک و همدردی با احساسات دیگران است، اما نباید به قیمت از دست دادن سلامت روان و رفاه خود تمام شود. یادگیری نحوه مدیریت همدلی و تعیین مرزهای سالم، برای حفظ سلامت روان در روابط ضروری است. در این مورد، متخصصین میتوانند راهنماییهای ارزشمندی ارائه دهند.
10. عدم تعادل قدرت در رابطه
عدم تعادل قدرت در یک رابطه، میتواند منجر به این شود که یکی از طرفین احساس مسئولیت بیش از حدی برای برآورده کردن نیازهای عاطفی دیگری داشته باشد.این عدم تعادل ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد، مانند اختلاف سنی، وضعیت مالی، موقعیت اجتماعی، و یا ویژگیهای شخصیتی.فردی که در موقعیت ضعیفتری قرار دارد، ممکن است احساس کند که باید برای حفظ رابطه، تمام تلاش خود را بکند و نیازهای پارتنر خود را در اولویت قرار دهد.این عدم تعادل میتواند منجر به سوء استفاده عاطفی و نادیده گرفتن نیازهای فرد شود.
ایجاد یک رابطه سالم و برابر، نیازمند آگاهی از این عدم تعادل و تلاش برای اصلاح آن است.
برقراری ارتباط موثر، تعیین مرزهای سالم، و احترام متقابل، از جمله راههایی هستند که میتوانند به ایجاد یک رابطه متعادل کمک کنند.در صورت وجود سوء استفاده، کمک گرفتن از متخصصین الزامی است.
11. نقش قربانی در رابطه
گاهی اوقات، فرد ناخودآگاه نقش قربانی را در رابطه ایفا میکند. این افراد ممکن است از طریق برآورده کردن نیازهای عاطفی پارتنر خود، به دنبال جلب توجه و همدردی باشند. آنها ممکن است احساس کنند که اگر “قربانی” شوند، پارتنر آنها بیشتر به آنها توجه خواهد کرد و آنها را دوست خواهد داشت. این رفتار، میتواند ناشی از کمبود عزت نفس و یا تجربیات گذشته باشد. فردی که در کودکی به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است، ممکن است در بزرگسالی به دنبال جبران این کمبود باشد. نقش قربانی، یک الگوی رفتاری ناسالم است که میتواند به رابطه آسیب برساند. بهترین راه برای رهایی از این نقش، تلاش برای افزایش عزت نفس و پذیرش مسئولیت زندگی خود است.
12. اعتیاد به کمک کردن (Codependency)
اعتیاد به کمک کردن (Codependency) یک الگوی رفتاری است که در آن فرد، تمام ارزش خود را از طریق کمک کردن به دیگران به دست میآورد. این افراد، اغلب به دنبال روابطی میگردند که در آن بتوانند نقش “نجاتدهنده” را ایفا کنند. آنها ممکن است به طور مداوم در تلاش باشند تا مشکلات پارتنر خود را حل کنند و نیازهای او را برآورده سازند. اعتیاد به کمک کردن، یک الگوی رفتاری ناسالم است که میتواند منجر به فرسودگی عاطفی و نادیده گرفتن نیازهای شخصی شود. بهترین راه برای رهایی از این الگو، کمک گرفتن از یک متخصص و تمرکز بر روی خود است. درمانهای روانشناختی میتوانند در این زمینه بسیار کمککننده باشند. تمرین خودآگاهی و تعیین مرزهای سالم، از جمله گامهای مهم در این مسیر هستند.
13. سبک دلبستگی ناایمن
سبک دلبستگی، نحوه برقراری ارتباط عاطفی با دیگران را تعیین میکند. افرادی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، ممکن است در روابط خود دچار مشکلاتی شوند. مثلا افرادی که سبک دلبستگی اضطرابی دارند، ممکن است به شدت نگران رها شدن باشند و به طور مداوم در تلاش باشند تا پارتنر خود را راضی نگه دارند. افرادی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند، ممکن است از صمیمیت دوری کنند و از برآورده کردن نیازهای عاطفی پارتنر خود اجتناب کنند. شناخت سبک دلبستگی خود و پارتنر، میتواند به درک بهتر رفتارهای یکدیگر و بهبود رابطه کمک کند. درمانهای روانشناختی میتوانند در تغییر سبک دلبستگی ناایمن و ایجاد یک رابطه سالمتر کمککننده باشند. آگاهی از سبک دلبستگی، اولین قدم در این مسیر است.
14. عدم برقراری ارتباط موثر
عدم برقراری ارتباط موثر، یکی از عوامل اصلی بروز مشکلات در روابط است. اگر فرد نتواند به طور واضح و با صداقت نیازها و احساسات خود را بیان کند، ممکن است به جای آن، به رفتارهای جبرانی روی بیاورد. مثلا فردی که احساس میکند نیازهای عاطفیاش در رابطه برآورده نمیشود، ممکن است به جای بیان این موضوع، به طور مداوم در تلاش باشد تا نیازهای پارتنر خود را برآورده کند. این رفتار، میتواند ناشی از ترس از طرد شدن و یا عدم اعتماد به نفس باشد. یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، از جمله گوش دادن فعال، بیان احساسات، و حل تعارض، برای ایجاد یک رابطه سالم و رضایتبخش ضروری است. تمرین این مهارتها و دریافت بازخورد، میتواند به بهبود ارتباطات در رابطه کمک کند. در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک زوج درمانگر میتواند مفید باشد.
15. احساس گناه به دلیل موفقیت یا شادی شخصی
گاهی اوقات، فرد به دلیل موفقیت یا شادی شخصی خود احساس گناه میکند، مخصوصا اگر پارتنر او در شرایط سختی قرار داشته باشد. این احساس گناه، میتواند باعث شود که فرد تمام تلاش خود را بکند تا پارتنر خود را خوشحال کند و از شادی خود بکاهد. این رفتار، میتواند ناشی از باورهای نادرست درباره عدالت و برابری باشد. فرد ممکن است فکر کند که اگر خودش خوشحال باشد و پارتنرش ناراحت، این عادلانه نیست. این احساس گناه، میتواند منجر به نادیده گرفتن نیازهای شخصی و فرسودگی عاطفی شود. پذیرش این واقعیت که شادی و موفقیت حق همه است، و تلاش برای حمایت از پارتنر بدون قربانی کردن خود، راه حلی سالمتر است. ایجاد یک رابطه سالم، به معنای حمایت متقابل از یکدیگر در عین حفظ فردیت و استقلال است.






